booket

براي خريد كتاب نترس باش به نشر برايند مراجعه كنيد.

دوم: بي پروا باش رئيس جمهور كندي اعلام كرد آمريكا به ماه مي رود. بازاريابي ديجيتال من بسيار كوچك بودم و آن روز را به خاطر نمي آورم، اما زندگي در دنيايي كه ايده سفر به ماه را مطرح مي كرد به خاطر دارم، همچنين كلمات ماندگار كندي را به ياد مي آورم كه مي گفت ما اين كار را انجام ميدهيم «نه به دليل آساني

آنها، بلكه به اين دليل انجام مي دهيم كه دشوارند». امروزه ما از بازاريابي ديجيتال  اصطلاح «پرتاب به ماه» براي اتشريح هر ايده بزرگ و جسورانه اي استفاده مي كنيم. با وجود اين، نمي دانم كه تا چه اندازه اهميت انجام اقدام بزرگي را كه كندي در ۱۹۶۱ انجام داد، درك كرده ايم.

فرود آمدن روي ماه اتفاقي بزرگ بود كه ناممكن به نظر مي رسيد. فناوري آمريكا در آن زمان آن قدر كم بود كه حتي نمي توانست اين كار بزرگ را تصور كند، هنگامي كه رئيس جمهور ضرورت اجرايي شدن اين پروژه را اعلام كرد، ما حتي مواد لازم براي ساخت راكت را نداشتيم، چه برسد به فناوري و اجزاي سبك وزن براي فضاپيمايي كه بتواند به ماه برود. ما نه قابليت كوچك كردن سيستم هاي موردنياز براي جاي گيري در فضاي محدود فضاپيما را داشتيم و نه وسايل ارتباطي پيشرفته اي كه بتوانيم كپسول فضاپيما را در فضا رديابي كنيم. حتي دانش رياضي يا فيزيك كافي نداشتيم كه بتواند به ما بگويد چگونه يك فضاپيما را به سمت ماه پرتاب كنيم و سپس آن را برگردانيم. اما همان طور كه رئيس جمهور كندي گفت: «ما انتخاب كرديم كه در اين دهه به ماه برويم.» ما انتخاب كرديم و انجامش داديم.

بيشتر فناوري هايي كه امروزه از آنها بهره مي بريم، نتيجه مستقيم تلاش افرادي براي حل چالش هاي پروژه پرتاب به ماه بوده است كه شايد ارزش آنها را به معناي واقعي درك نمي كنيم. براي اجراي اين پروژه فناوري هايي همچون ارتباطات ماهواره اي، ايجاد سيستم هواشناسي جهاني، ساخت مواد پلاستيكي مقاوم در عملكرد شرايط سخت مقاوم، فناوري كوچك سازي دستگاه ها (رايانه ها در ۱۹۶۰ آنقدر بزرگ بودند كه حتي در يك سفينه فضايي هم جاي نمي گرفتند و حتي رسيدن به فرمول هاي رياضي براي پرتاب موشك به فضا و برگشتن به اتمسفر نياز بود. امروزه وقتي به راحتي گوشي آيفون خود را برميداريم و از چي پياس استفاده مي كنيم ايميل مي فرستيم و يا اينكه وضعيت هوا را چك مي كنيم، كسي اعتبار كار و كسب  آن را به رئيس جمهور كندي نمي دهد؛ در صورتي كه وجود اين نوآوري ها تا حد زيادي مديون اقدامات بزرگ او هستند.

دليل من براي تحسين ايده پرتاب به ماه متهورانه بودن آن است. اقدامات بزرگ موتور محركهاي براي نواوري هاي بيشمار ديگر هستند. اقدامات بزرگ مي توانند باعث تغيير فرهنگ جغرافياي مدل ذهني و سيستم سياسي شوند. دلايل آن نيز كاملا واضح اند: براي ساختن دنيايي بهتر

بخشي از كتاب راهنماي ماركت پليس ها برآيند را در ادامه مي‌خوانيد:

مراحل كشت ايده، رشد و مقياس كردن يك ماركت پليس ۴۵ فروشنده، شما زمان بيشتري را براي اثبات كسب و كارتان مي خواهيد. در حقيقت، مقدار زماني كه براي راه اندازي يك ماركت پليس نياز است، مي تواند تا سه سال طول بكشد. اگر نگاهي به سبد سرمايه گذاري شركت Version One بيندازيد، مي بينيد كه بستر تامين مالي جمعي Indiegogo در سال ۲۰۰۷ تأسيس شد، اما چهار سال طول كشيد تا به شكوفايي برسد.

اين بدان معناست كه بنيان گذاران بايد به ايده خود ايمان داشته باشند، حتي اگر كسي ايده آنها را قبول نداشته باشد. البته به اين معني نيست كه چشمشان را روي بازار ببندند. شما بايد به طور مداوم سيگنال هاي كوچكي را كه در مسير درستي قرارتان مي دهند دنبال كنيد؛ سيگنال هايي مانند افزايش تبليغات دهان به دهان توسط پذيرندگان اوليه، تكرار استفاده از سايت توسط خريداران، افزايش ليست موجودي فروشندگان و بازخورد مثبت كاربران

به همان اندازه كه بنيان گذاران صبور هستند، سرمايه گذاران نيز بايد صبور باشند: هيچ ماركت پليس دوطرفهاي يك شبه ساخته نمي شود.

مرحله ۳: دوره مقياس كردن ماركت پليس همزمان با اين كه يك ماركت پليس متوجه مي شود چگونه خريداران و فروشندگان را به هم برساند و نقدشوندگي ايجاد كند، چرخه مطلوب آغاز مي شود. رشد ماركت پليس خيلي زود شتاب مي گيرد. هدف نهايي اين است كه يك استارت آپ موفق تبديل به يك شركت بزرگ شود. اما به محض اين كه شروع به مقياس كردن مي كند، براي ادامه پيشرفت به استراتژي هاي جديدي نياز دارد. .. اعتماد و امنيت را تقويت كنيد در انجام هر معامله اي وجود يك سطح حداقلي از اعتماد لازم است. در روزهاي آغازين فعاليتتان احتمالا يك اجتماع كوچك و پرشور حول ماركت پليس خود داشته باشيد. پس، اعتماد و امنيت دغدغه هاي مهمي نيستند. با اين حال، با رشد يك ماركت پليس و كسب محبوبيت، ناگزير برخي بازيگران بد هم جذب آن مي شوند. همان طور كه در سال ۲۰۰۸ يك كاربر TechCrunch در پاسخ به مقاله اي در مورد Airbnb نوشت:

اگر Airbnb رواج پيدا كند و همه گير شود سقوط خواهد كرد، زيرا افرادي كه مرتكب دزدي، سوءاستفاده، تجاوز و قتل ميشوند از اين سيستم استفاده خواهند كرد. اين موضوع باعث گسترش وحشت و تخريب همه چيز مي شود.

دعا مي كنم كه Airbnb هيچ وقت فراگير نشود، اين تنها راه زنده ماندنش است.» به عنوان يك ماركت پليس بايد با بازيگران بد به طور جدي مبارزه كنيد تا ديگر خريداران و فروشندگان به كسب و كارتان اعتماد كنند.

. اما سوال ام است كه آيا نرخ ۳۰ درصدي اي كه پلتفرم مي گيرد، منجر به تقويت موقعيت استراتژيك مي شود يا صرفا روشي براي كسب درامد است؟ اگر اين طور است، آيا اين ريسك وجود نظر استراتژيك دريافت كميسيون بيش از حد يك عامل كاملا منفي قلمداد شود؟

بياييد با فيس بوك شروع كنيم. پلتفرمي كه در سالهاي اولش رشد چشمگي ۔ قدرت انتشار در اين پلتفرم، با توجه به فراگير شدن آن، رسانه مهمي براي بسيار اندي محسوب مي شد؛ به ويژه شركتهاي سازنده بازي. فيس بوك آن قدر سريع موفق شد كه بسا از پذيرندگان اوليه اش توانستند به صدها ميليون فروش دست يابند. (Zynga كه عملكرد خور در قسمت جست وجوي فيس بوك داشت، در ششمين سال فعاليتش به يك ميليارد دلا دآ دست يافت همه چيز باور نكردني به نظر مي رسيد. امروز و تنها چند سال بعد از اين ماجرا وضعت طوري است كه شركتهاي سازنده بازي كل تخم مرغ هايشان را در سبد فيس بوك نمي گذارند. عجيب است كه اين شركت ها براي گسترش خود خيلي جسورانه و استراتژيك به راه هايي غير از انتشار از طريق فيس بوك روي آورده اند.

سخت است كه بفهميم دقيقا چه مشكلي پيش آمده است. ممكن است كسي بگويد كه فيس بوك الزاما يك پلتفرم بازي نيست و يا برخي عمق اين موفقيت را زير سؤال ببرند. آنها استدلال مي كنند كه Zynga به خودي خود، نسبت به سايرين كه شكست خورده اند، بسيار خوب است. برخي ديگر به گسترش تلفن همراه اشاره مي كنند كه كار را براي فيس بوك سخت كرده است ( به زودي به آن مي پردازيم)

. علاوه بر اين مسائل، يك استدلال قوي نيز وجود دارد كه مي گويد نرخ ۳۰ درصد بسيار زياد است.

اگر در نظر داشته باشيم كه خيلي از شركت هاي توليدكننده بازي خريداران عمده تبليغات فيس بوك هستند، متوجه خواهيم شد كه «

نرخ كميسيون واقعي»

متفاوت است. زيرا هزينه واقعي رقابت در اين پلتفرم خيلي بيشتر از ۳۰ درصد است. فيس بوك با توجه به موقعيتش، به عنوان رهبر شبكه هاي اجتماعي جهان كه رقيب مهمي هم ندارد، هيچ نيازي ندارد تا بارش را يك روزه ببنددا

فيس بوك براي اين كه بتواند شركاي تجاري اش را در مورد تأثير و اهميت بي چون و چراي پلتفرمش قانع كند، بايد اين موضوع را اثبات مي كرد كه اين پلتفرم مكانيزم مؤثر و كارآمدي را در رابطه با طيف گسترده اي از محصولات و خدمات دارد.

 بخشي از كتاب راهنماي ماركت پليس ها برايند را مشاهده مي كنيد. براي خريد كتاب راهنماي ماركت پليس ها به سايت نشر برايند مراجعه كنيد.

در Uber سيستم داراي اطلاعات كامل تري است؛ آن هم در صنعتي كه تاقيات شفافيت در هر دو طرف شبكه منجر به هدر رفت منابع مي شد. اين سيستم امكان استفاده بيشت از اتومبيل، دريافت كرايه هاي بالاتر در ساعات پرتردد براي راننده و زمان سريع تري را جهت شدن مشتري فراهم مي كند.

Desk پلتفرمي است كه امكان برنامه ريزي، توسعه و ارسال كد را از عرضه كننده به خدا فراهم كرده است. همچنين، بايد گفت كه ماركت پليس مانند يك سيستم گردش كار، تجربة همة گروه هاي درگير را در خود افزايش ميدهد. مزيت سيستم گردش كار در اين است كه ميزان كار هركدام از شركت كنندگان را كاهش داده و هزينه هاي تغيير را كم مي كند. ۴. بازاري مناسب است كه ذره اي باشد در حقيقت، ذره اي بودن خريدار و فروشنده، براي يك ماركت پليس آنلاين بسيار مثبت است. به همين ترتيب، يك عرضه كننده يا خريدار عمده، شانس موفقيت يك ماركت پليس آنلاين را كاهش ميدهد. يك عرضه كننده عمده و متمركز تمايلي ندارد تا به يك واسطه اجازه ورود به بازارش را بدهد. از اين رو، به احتمال زياد به جاي اين كه از شما حمايت كند با شما مبارزه خواهد كرد. هركسي كه در صنعت سفر آنلاين فعاليت مي كند مي تواند اين موضوع را تأييد كند كه عرضه كنندگان عمده تمايلي ندارند تا اقتصاد صنعتشان را با ديگران شريك شوند. شركت هاي هواپيمايي بزرگ تقريبا اقتصاد ماركت پليس هاي فروش بليت آنلاين را از بين برده اند و تمام بازيگران آنلاين اين صنعت را به سمت حوزه هتل داري سوق داده اند؛ جايي كه بازار ذره اي است و اقتصاد بزرگتري دارد. اگر به فهرست سرمايه گذاري هاي موفق شركت Benchmark نگاهي بيندازيد، متوجه خواهيد شد كه ويژگي مشتركشان اين است كه عرضه كنندگان آن صنعت ذره اي هستند.

در حال حاضر، بياييد نگاه دقيق تري به داستان پرماجراي طرفداران واقعي بيندازيم و مهم ترين اصول توسعه و گسترش آن ها را براي برند خود بررسي كنيم. سير طرفدار دو آتشه شدن چند سال پيش كه در يك كنفرانس تجاري حضور داشتم، سخنران درباره اين موضوع صحبت مي كرد كه چگونه در دنياي پرسروصداي امروز مورد توجه قرار بگيريم تا بتوانيم مشتري هاي بيشتري جذب كنيم و تجارت موفق تري براي خود بسازيم. در اين گردهمايي پرجمعيت او ما را به يك چالش فكري دعوت كرد. 

تصور كنيد كه در حال پياده روي هستيد و به كسب و كار شخصيتان فكر مي كنيد كه ناگهان يك قطعه فلز از جنس نيكل كه شبيه به طلا است روي زمين مي بينيد. معمولا در چنين احظاتي، خرافات به سراغتان مي آيد و خيال مي كنيد همه افرادي كه از آنجا مي گذرند، سرشان رو به آسمان است. صادقانه پاسخ بدهيد، چند نفر از شما توقف مي كنيد تا آن قطعه را برداريد؟ لطفا دست هايتان را بالا ببريد. ه در پاسخ، تقريبا، ۲۵۰ نفر از حاضران در سالن دست خود را بالا بردند.

براي خريد كتاب طرفداران دو آتشه مي‌توانيد به صورت اينترنتي اقدام نماييد.

حال، تصور كنيد كه در حال قدم زدن هستيد و به دغدغه هاي كسب و كار شخصيتان فكر مي كنيد كه ناگهان يك كوارتر روي زمين مي بينيد. اگر همچنان سرها بالا باشند و چشمي شما را تهديد نكند، چند نفر از شما انتخاب مي كنيد كه آن كوارتر را از زمين برداريد؟ لطفا دست هايتان را بالا ببريد. ا اين بار تعداد دست ها بيشتر شد و حدودا به ۴۰ درصد از كل جميعت رسيد.

و سرانجام، اگر در همان شرايط فرضي، با يك اسكناس دلار كه چند قدم جلوتر بر زمين افتاده مواجه شويد، چه مي كنيد؟

اين بار اكثر افراد دست خود را بالا بردند. اگرچه يك نفر فرياد زد: «با اين كه يك شوخي بود، اما بسيار جالب بود.» درنهايت، أو نتيجه گيري خود را اين گونه بيان كرد: همين طور كه كسب

و كار خود را بنا مي كنيم، بايد تلاش كنيم مانند آن اسكناس دلار باشيم كه از دو جهت منفعت به همراه دارد. اول، معمولا كم پيش مي آيد كه با چنين چيزي روبه رو شويم، از اين رو توجه ما را به خود جلب مي كند. دوم، از ارزش لحظه اي برخوردار است. به اين معنا كه برداشتن آن به يك لحظه توقف مي ارزد. اگر مي خواهيد در تجارتتان پيروز و برنده شويد، توجه مردم را به خود جلب كنيد و به سرعت به آنها نشان دهيد كه چگونه مي توانيد به زندگي شان ارزش افزوده ببخشيد. »

بخشي از متن كتاب طرفداران دو آتشه:

براي ايجاد يك تجارت موفق، نيازي به تغيير جهان نيست، فقط كافي است دنياي كسي را دگرگون كنيد.»

اگر به تازگي وارد تجارت شده ايد، اين جمله بدون شك باعث اطمينان خاطر شما مي شود، چراكه هدفي قابل دستيابي است و دور از ذهن نيست. از نگاهي ديگر، اين هدف معادل جذب روزانه يك هوادار در مدت كمتر از سه سال است. صرفنظر از اين كه در چه جايگاهي قرار داريد، به طور حتم هزار نفر در اين جهان وجود دارند كه احتمالا شما را محبوب و برگزيده بدانند. اين هواداريابي قرار نيست دقيقا هزار روز طول بكشد، زيرا همان طور كه مي دانيد، به واسطه نقل قول هاي هواداران فعلي، عده اي ديگر نيز به طور غيرمستقيم به جمع هواداران واقعي شما مي پيوندند. اگر هم تجارت ازپيش ساخته اي داريد و دنبال رشد آن هستيد، تصور اين كه تيمي از هواداران واقعيتان در هر فرصتي، علاوه بر سفارش هاي شخصي خود، افراد بيشتري را با خود در هواداري از شما همراه كنند، همچنان هيجان انگيز است.

وسالانه صد دلار يعني چي؟ اين حداقل حمايت مالي اي است كه يك هوادار واقعي مي تواند براي شما هزينه كند و چه بسا بسيار بيشتر از اين مقدار. افرادي را مي شناسم كه ماهانه صد دلار صرف چيزهاي كم اهميتي مانند تلويزيون كابلي مي كنند و حتي براي لغو سيستم اشتراكي آن هم تنبلي مي كنند. هواداران واقعي چطور؟ آنها تمام انرژي، اشتياق و تلاششان را براي شما صرف مي كنند، به طوري كه تأثير آنها بر سود خالص شما، به وضوح قابل مشاهده است.

اما شايد با خود چنين بگوييد: پت! من براي موفقيت در تجارتم به مخاطبان زيادي نياز دارم و تو در حال حاضر، هزاران هوادار واقعي براي خودت داري...» بسيار خب، لازم شد تا از اهميت و تأثيرگذاري يك هوادار واقعي، بله درست است فقط و فقط يك هوادار، در يك تجارت شخصي برايتان بگويم.

درست چند ماه پس از اولين مكالمه من با جكي، ايميل ديگري از او دريافت كردم. او من را در جريان آخرين اطلاعات و اخبار شغلش قرار داد و به من اطلاع داد كه مي تواند وب سايتم را به يك منبع پيشنهادي در چارچوب برنامه آموزش پيشرفته درون سازماني شركتش تبديل كند.

بخشي از متن كتاب لازم نيست ديوانه وار كار كني را در ادامه مشاهده مي‌كنيد. براي  خريد كتاب  لازم نيست ديوانه وار كار كني به سايت نشر برايند مراجعه كنيد.

تعطيلات الكي نداريم

زماني كه كسي در بيس كمپ به تعطيلات مي رود، بايد احساس كند كه در نمي كند. ما آنها را تشويق مي كنيم تا به طور كامل از همه چيز ببرند؛ انبي روي رايانه خود خارج شوند، اپليكيشن بيس كمپ را از تلفن خود حذف كنند و هيچ چين نكنند. بايد به معناي واقعي كلمه مرخصي رفته باشند و هر تماس كاري اي را قطع كن بود، بايد احساس كند كه ديگر در اينجا كار مي كنيم تا به طور كامل از همه چيز ببرند؛ از برنامه هاي بيس كمپ تعطيلات اين است كه افراد از فضاي كار دور شوند و نه تنها در جاي ديگري باشند هدف كلي تعطيلات اين است ك بلكه به طور كامل به چيز ديگري فكر كنند. كار نبايد ذهن شما را مشغول كند. تماما اما واقعيت چيز ديگري است، اين كه اغلب شركتها هيچ گونه زماني را براي سپري كردن يك تعطيلات واقعي به كاركنانشان نمي دهند و درواقع آنها را به «تعطيلات الكي» مي فرست تعطيلاتي كه در آن همچنان بايد در جلسات تلفني شركت كنند و هروقت سؤالي پيش آمد همواره در دسترس باشند.

اگر تمام وقت كار مي كنيد، آخرين باري كه واقعا از تمام وقت كار كردن فاصله گرفته ايد، كي بوده است؟ نه براي يك آخر هفته، بلكه براي هفته ها. آخرين باري كه وقتي از محيط كار دور هستيد، از همكاران خود چيزي نشنيده باشيد؟ آخرين باري كه به خاطر چك نكردن كارهايتان احساس گناه يا اضطرار نكرده باشيد؟ عده خيلي كمي از افراد، به ويژه در ايالات متحده، ميتوانند چنين چيزي را در اين روزها ادعا كنند و اين يك فاجعه است.

تعطيلات الكي كاركنان را در تنگنا قرار مي دهد؛ تنگنايي كه آنها را مسئول مي داند تا در هر زماني به سر كارشان برگردند. مرخصي اي كه بايد فورا آن را ترك كرد، يك مزيت محسوب نمي شود، بلكه بيشتر شبيه يك وام لعنتي با شرايط وحشتناك است. بهره بيشتر و نگراني بيشتر. بايد از آن بگذريد؟

در حقيقت، كارفرمايان حقي بر شبها، تعطيلات آخر هفته يا مرخصيهاي شما ندارند. اينها زمان هايي براي زندگي كردن هستند. شرايط اضطراري واقعي يك استثنا است، اما بايد حداكثر يك يا دو بار در سال رخ دهند.

وقتي شركت ها طوري رفتار مي كنند كه انگار مالك كل زمان كاركنان خود هستند، فرهنگ فرسودگي عصبي را رواج ميدهند. هركس به فرصتي براي دور بودن از كار و تجديد قوا نياز دارد. اگر چنين چيزي از آنها گرفته شود، خصوصا در زمان تعطيلات مجاز، با احساس خستگي و بي ميلي به كار باز خواهند گشت.

سعي نكنيد تعطيلات الكي را با گفتن «اما شما مي توانيد هر چقدر كه خواستيد به مرخصي برويد» توجيه كنيد. در صنعت ما «تعطيلات نامحدود» رايج شده است. بسيار جذاب به نظر مي رسد. اما اگر اين برچسب را بكنيد، يك اقدام كاملا پوسيده پيش روي شما است.

براي خريد كتاب لازم نيست ديوانه وار كار كني مي‌توانيد به سايت نشر برايند مراجعه كنيد. متن زير بخشي از متن كتاب است.

 استعداد ارزش مبارزه كردن را ندارد. استعداد يك منبع ثابت و كمياب نيست كه شما داشته باشيد يا نداشته باشيد. استعداد به ندرت مي تواند همه چيز را به خوبي كنار هم پيوند دهد. كسي كه در يك شركت سوپراستار است، احتمالا در يك شركت ديگر كاملا بي اثر است. به جنگ استعدادها نرويد.

كل استعاره جنگ هاي استعداد را كنار بگذاريد. فكر نكنيد استعداد چيزي است كه به غارت مي رود. دراصل آن را به عنوان چيزي در نظر بگيريد كه قابل رشد و پرورش دادن است؛ چيزي كه بذر آن در همه جاي دنيا براي شركت هايي كه مايل به انجامش هستند در دسترس است. اين كار تا حدي به محيط زيست شبيه است. حتي اگر ارزشمندترين گل اركيده را هم در باغتان كاشته باشيد، بدون مراقبتي مناسب سريع مي ميرد. اگر محيط زيست بهتري مي خواهيد، مي توانيد اركيده زيبايتان را با صبر و حوصله رشد دهيد، بدون اينكه نياز باشد آن را از همسايه تان بدزديد؟ در بيس كمپ، هيچ سوپراستاري را با مشخصات فوق العاده پيدا نمي كنيد كه ما او را تطميع كرده و از شركتهاي ديگر آورده باشيم. اما تعداد زيادي از افراد با استعداد را پيدا خواهيد كرد كه بيشتر آنها سال ها و در برخي موارد بيش از يك دهه همراه شركت بوده اند.

تقريبا هيچ كدام از استعدادهاي ما از مناطق جنگي و سنتي موجود در صنعتمان نيامده اند؛ مناطقي مانند سان فرانسيسكو، خليج بزرگ يا حتي سياتل و نيويورك. نه به اين دليل كه افراد بزرگ زيادي در آنجا وجود ندارند، به اين دليل كه اين افراد را در همه جا مي توان يافت.

كاربران حوصله محتواي مبهم را ندارند، زيرا انتخاب هاي زيادي براي آنها وجود دارد، مصداق محتواي بد براي Threadrip ليست كردن لباس هاي آسيب ديده يا خيلي كهنه است و براي Airbnb ليست كردن آپارتمان هاي بي كيفيت و كثيف است و يا حتي مسير پر پيچ و خم جريان پرداخت در يك سايت نيز مصداق همين موضوع است. اينها مواردي هستند كه مشتريان با ديدنشان سريع جاهاي ديگري را انتخاب مي كنند.

شما به عنوان متولي ماركت پليس، براي جلوگيري از اتفاقات اين چنيني بايد دو كار انجام دهيد: اول، افرادي استخدام كنيد كه به طور مستمر بهترين محتواها را ارائه دهند و متقابلا محتواهاي بد را حذف كنند يا كاهش دهند. دوم، ابزارهايي را براي كاربران ايجاد كنيد تا آنها هم بتوانند همين كار را انجام دهند.

Airbnb يك مثال بسيار خوب در اين رابطه است. با اين كه ممكن است برخي آپارتمان هاي مشكوك هم در آن ليست شوند، اما آنها به سختي پيدا مي شوند. به طور كلي، ديده شدن بهترين ليستها در بين نتايج اول، به خاطر مرتب سازي به روش دستي و الگوريتمي است؛ روشي كه اهرم مهمي در حفظ كاربران يك ماركت پليس محسوب مي شود.

Airbnb زماني اين موضوع را كشف كرد كه عكس هاي گرفته شده توسط صاحبان آپارتمان ها را با عكس هايي زيبا و با كيفيت جايگزين كرد. با وجود اين كه، اين استراتژي مقياس نشد، درحال حاضر اكثر عكس هايي كه در Airbnb وجود دارد توسط خود كاربران گرفته مي شود، اما به آنها كمك كرد تا دستورالعمل مفيدي براي كاربراني كه مي خواهند آپارتمانشان را ليست كنند به وجود آورند و درنهايت بتوانند روند صعودي شان را شروع كنند.

در قسمت بالا متن كتاب راهنماي ماركت پليس ها برآيند را مشاهده كرديد.

 يكي از مهمترين دلايلي كه موجب شده تا Craigslist موقعيت خود را در برابر ماركت پليس هاي جديد از دست بدهد، وراد نشدن پرداخت در تجربه محصول است. اغلب افراد پول نقد مي پردازند و قيمت ها با چانه زدن بالا و پايين مي شوند، درصورتي كه هيچ تضميني را در دو طرف ايجاد نمي كند.

شركت هايي مانند Uber و TaskRabbit برنده شدند، زيرا به قدر كافي اعتماد مردم را جلب كردند تا اطلاعات پرداخت آنها را ذخيره كنند و تراكنش ها را به طور كامل انجام دهند. هيچ وقت اين نگراني وجود ندارد كه يك پرداخت پذيرفته نشود و يا مشكلي در آخرين دقايق به وجود بيايد. هرچه از فناوري بيشتري استفاده شود تا پرداخت به يك فرآيند نامرئي تبديل شود، بهتر جواب ميدهد هنگامي كه آمازون پرداخت با يك كليك» را معرفي كرد، درآمد سالانه خود را حدود۲/۴ ميليارد دلار در سال افزايش داد. مردم يك بار اطلاعات خود را وارد مي كردند و ديگر مجبور نبودند نگران آن باشند. در حال حاضر، شركت هايي مانند

card.io كار را راحت تر هم كرده اند؛ آنها براي اين كه بتوانند اطلاعات كاربرانشان را جمع آوري كنند اين امكان را فراهم كردند تا كاربران از كارت هاي اعتباري خود عكس بگيرند. شركت پرداخت LevelUp وقتي بررسي مبتني بر اسكنcard.ioرا وارد فرايندش كرد، فروشش ۱۳ درصد افزايش يافت. با اين همه، در اين مسير مي توان نوآوري بيشتري را هم متصور شد.

متن بالا بخشي از كتاب راهنماي ماركت پليس ها است.

قسمتي از متن كتاب راهنماي ماركت پليس ها را در ادامه مشاهده ‌مي كنيد. براي خريد ‌كتاب راهنماي ماركت پليس ها مي‌توانيد به سايت نشر برايند مراجعه نماييد.

ماركت پليس ها به سختي ساخته مي شوند. اما زماني كه به نقدشوندگي برسند، ديگر از بين بردنشان راحت نيست. برخي از شركتهاي حقيقتا انقلابي كه در دهه هاي اخير متولد شده اند، شركت هاي ماركت پليسي بوده اند و ما معتقديم كه هنوز هم فضاي زيادي براي ورود شركت هاي جديد وجود دارد. بعضي از يونيكورن هاي ميليارد دلاري در آينده، استارت آپ هاي ماركت پليسي خواهند بود.

خريد و فروش بخش مهمي از زندگي روزمره است و هنوز هم فرصت بزرگي براي نوآوري در زمينه هاي استراتژي هاي كسب درآمد، عمودي شدن و مدل هاي مختلف وجود دارد.

ما شاهد هستيم كه ماركت پليس هاي آنلاين چطور زندگي شركت كنندگانشان را تغيير مي دهند. به عنوان مثال، Airbnb نوع جديدي از رفتار مصرف كننده و روش جديدي را براي سفر كردن ايجاد كرده است. ۷۲ درصد از ميزبان هاي Airbnb در نيويورك، براي پرداخت وام مسكن خود به درآمدشان از طريق Airbnb وابسته هستند. Etsy به سازندگان صنايع دستي و علاقه مندان اين امكان را ميدهد تا براي انجام كاري كه دوست دارند پول دربياورند: ۳۵ درصد از فروشندگان Etsy كار خود را با سرمايه كمي شروع كردند - اين نسبت براي كسب وكارهاي كوچك ۲۱ درصد است.

يك سوم از پورتفوليوي سرمايه گذاري شركت Version One را ماركت پليس ها تشكيل ميدهند. طي همكاري با هركدام از آنها ما چيزهاي بيشتري را در مورد استراتژي هاي موفقيت ماركت پليس و چگونگي غلبه بر چالش هاي مربوط به نقدشوندگي و مقياس پذيري ياد مي گيريم. ما از اين كه جزء سرمايه گذاران فعال در اين حوزه هستيم و مشتاقانه آينده پيش رو را دنبال مي كنيم، هيجان زده هستيم.

بخشي از كتاب راهنماي ماركت پليس ها را در ادامه بخوانيد:

دو معيار هر ماركت پليس

در فصل پنجم، به طور مفصل، در مورد معيارهاي ماركت پليس ها صحبت خواهيم كرد، اما دو معيار كليدي به منظور درك بهتر استارت آپ هاي ماركت پليسي عبارتند از:

۱. ارزش ناخالص فروش عرضه كنندگان (GMV)

GMV مجموع ارزش دلاري هر آن چيزي است كه از طريق يك ماركت پليس و در يك دوره زماني مشخص فروخته ميشود. اين رقم بسيار متفاوت و بزرگ تر از درآمد خود ماركت پليس است. همچنين، ارزش خالص فروش برابر است با ارزش ناخالص فروش عرضه كنندگان (GMV) منهاي ارزش محصولات برگشت خورده يا خدمات كنسل شده.

• محاسبه دقيق GMV در ماركت پليس هايي كه معاملاتشان روي بستر خودشان ثبت مي شود، اما در خارج از آن و به صورت آفلاين انجام مي شود، مانند Thumbtack، سخت است و اغلب دقيق نيست.

۲. نرخ كميسيون

درصدي از ارزش معامله است كه ماركت پليس ها آن را تحت عنوان اجرت يا في دريافت مي كنند. عموما، تنظيم مقدار كميسيون، سنگ بناي مدل كسب وكار و مدل درآمدزايي در يك ماركت پليس است.
• طبيعي است كه يك ماركت پليس هرچه ارزش بيشتري ايجاد كند، كميسيون بيشتري نيزدريافت مي كند. به عنوان مثال، اگر ماركت پليسي كمك كند تا عرضه كنندگان، مشتريان بيشتري پيدا كنند، آنگاه عرضه كنندگان به احتمال زياد قادر به پرداخت كميسيون بالاتري هستند.